نصب اپلیکیشن

صفحه رسمی مای درس

اطلاع از آخرین تغییرات، جوایز و مسابقات مای درس
دنبال کردن

دانش زبانی: انواع جمله، جمله اسنادی

پاسخ تایید شده
2 سال قبل
0
[شاه کلید مای درس] | دانش زبانی: انواع جمله، جمله اسنادی
bookmark_border دوازدهم تجربی دوازدهم ریاضی دوازدهم انسانی
book فارسی (3)
bookmarks فصل 7 : در حقیقت عشق
2 سال قبل
0

دانش زبانی

انواع جمله

انواع جمله:

اجزای اصلی جمله عبارت‌اند از:

1) نهاد

2) مفعول

3) مسند

4) متمّم فعل

5) فعل

شناسایی نوع فعل، اجزای اصلی جمله را گزارش می کند.

راه‌ شناسایی فعل:

۱) شناسه

۲) انجام کار در زمان

راه‌ شناسایی نهاد:

۱) در پاسخ «چه چیزی و چه کسی» می آید.

2) همخوانی نهاد جدا با شناسه فعلی.

نکته:

نهاد جدا، چه باشد چه نباشد، یک جزء جمله به شمار می رود.

راه‌ شناسایی مفعول:

در پاسخ «چه چیزی را و چه کسی را» می آید.

راه‌ شناسایی مسند:

۱) در پاسخ «چه است؟» می آید.

2) شناسایی فعل اسنادی

فعل اسنادی:

است، بود، شد، گشت، گردید، .. ..

گونه های مسند:

۱) مسند نهادی

2) مسند مفعولی

به عنوان مثال:

همه او را استاد می نامند/ صدا می زنند/ می شمارند/ می دانند.

ساختار کامل جمله بالا ß   او استاد است. همه این را می دانند.

گاهی به جای مسند یک گروه متمّمی می آید ß   او از دوستان من است. فرهاد در خانه است.

انواع متمم:

1- متمّم فعل:

دوستم از من رنجید.

2- متمّم قیدی:

شایان به تهران آمد.

3- متمّم اسم:

مادرم به ادب پارسی علاقه‌مند است.

راه‌ شناسایی متمّم فعل:

۱) نیاز فعل به آن

۲) هر فعل حرف اضافه یگانه ای دارد.

۳) متمّم فعلی بر معنای فعل اثر می نهد.

یک فعل می تواند معناهای گوناگونی داشته باشد و با هر معنا، اجزای فعل متفاوت گردد؛ مانند:

گشتن، گرفتن، آمدن

به عنوان مثال:

  • بهمن تهران را گشت. ( گذرا به مفعول)
  • گل زیبا گشت. ( گذرا به مسند)

گروه فعلی با داشتن حرفه اضافه، متمم ندارد؛ مانند:

  • تعزیه نوعی نمایش به شمار می رود.

اگر اجزای جمله اصلی بیفتند، هنگام شمارش، می باید اجزای افتاده نیز در نظر گرفته شوند.

رسیدن ß   دو جزئی                رساندن ß   سه جزئی

 

گونه های جمله:

الف- جمله های دو جزئی:

نهاد + فعل ناگذر                                                          رضا آمد

ب- جمله های سه جزئی:

1) نهاد + مفعول + فعل گذرا                                         علی سیب خورد.

2) نهاد + مسند + فعل گذرا                                         هوا بهاری است.

3) نهاد + متمّم + فعل گذرا                                          زهرا از مسافرت آمد.

پ- جمله های چهار جزئی:

1) نهاد + مفعول + متمّم + فعل گذرا                            معلم درس را در مدرسه تدریس کرد.

2) نهاد + مفعول + مسند + فعل گذرا                          برخی عاشق را دیوانه می پندارند.

3) نهاد + متمّم + مسند + فعل گذرا                            مردم به او دهقانِ فداکار می گفتند.

4) نهاد + مفعول + مفعول + فعل گذرا             مادر کودکش را لباس پوشاند.

 

جمله اسنادی

جمله اسنادی:

به جمله های زیر و نقش دستوری واژه ها توجّه کنید:

الف) عشق، آزادی است.

  • عشق ß   نهاد
  • آزادی ß   مسند
  • است ß   فعل اسنادی

ب) برخی عاشق را دیوانه می پندارند.

  • برخی ß   نهاد
  • عاشق ß   مفعول
  • دیوانه ß   مسند
  • می پندارند ß   فعل

پ) عشق حقیقی، دل و جان را پاک می گرداند.

  • عشق حقیقی ß   نهاد
  • دل و جان ß   مفعول
  • پاک ß   مسند
  • می گرداند ß   فعل

در جمله هایی که با فعل اسنادی (است، بود، شد، گشت، گردید و …) ساخته می شوند؛ «مسند» وجود دارد؛ مانند جمله «الف». در جمله مذکور، «مسند»، یعنی «آزادی» به «نهاد»، یعنی «عشق» نسبت داده شده است.

با برخی از فعل ها می توان جمله هایی ساخت که علاوه‌ بر مفعول، دربردارنده «مسند» نیز باشند؛ مانند جمله های «ب» «پ».

درجمله «ب» واژه «دیوانه» که در جایگاه «مسند» قرار گرفته است، درباره چگونگی «مفعول»، یعنی«عاشق» توضیح می دهد، در واقع می توانیم بگوییم: «عاشق، دیوانه است.»

در جمله «پ»، «مسند» یعنی واژه «پاک»، کیفیتی را به «مفعول»، یعنی «دل و جان» می افزاید؛ به بیان دیگر می توان گفت: «دل و جان، پاک است».

بنابراین جمله هایی نظیر «ب» و «پ» را می توان به جمله‌هایی با ساختار «نهاد + مسند + فعل» تبدیل کرد.

عمده فعل های این گروه عبارت اند از:

1) «گردانیدن» و فعل های هم معنی آن؛ مثل «نمودن، کردن، ساختن»

2) «نامیدن» و فعل‌ های هم معنی آن؛ مثل «خواندن، گفتن، صدا کردن، صدا زدن»

3) «شمردن» و فعل‌ های هم معنی آن؛ مثل «به شمار آوردن، به حساب آوردن»

4) «پنداشتن» و فعل‌ های هم معنی آن؛ مثل «دیدن، دانستن، یافتن»

نکته:

در برخی از جمله‌ ها، «مسند» همراه با «متمّم» به کار می رود. کاربرد چنین جمله هایی در زبان فارسی اندک است؛ به عنوان مثال:

مردم به او دهقانِ فداکار می گفتند.

مردم ß   نهاد

او ß   متمّم

دهقانِ فداکار ß   مسند

می گفتند ß   فعل

 


سایر مباحث این فصل